civil action دعوى مدنى یا حقوقى
civil advisor مستشار غیرنظامى
civil aircraft هواپیماى غیر نظامى
civil code قانون مدنى
civil death محرومیت از حقوق مدنى
civil defence service خدمات کشورى
civil degradation محرومیت از حقوق مدنى
civil department تشکیلات کشورى
civil injury خسارت مدنى
civil liability ضمان مسئوولیت مدنى
civil liberty ازادى مدنى
civil litigation دادرسى مدنى
litigation ترافع دعوى ،دادرسى ،مرافعه ،دادخواهى ،دعوى قضایى
civil partnership شرکت مدنى
civil procedure ایین دادرسى مدنى
civil procedure code قانون ایین دادرسى مدنى
civil proceedingsاقدامات حقوقى
civil rights حقوق اجتماعى
civil servant مستخدم کشوری، مستخدم دولتی
civil status office دفتر سجل و احوال
civil timeزمان عرفى
civil war جنگ داخلی
civil wrong خطاى مدنى
civil yearسال عرفى
entitle to civil rights متمتع از حقوق مدنى
law of civil procedure ائین دادرسى مدنى
liberty civil ازادیى که محدود باشد بوضع قوانین براى اسایش مردم
principle of civil litigationایین دادرسى مدنى
court procedureمحاکمه
appeal to the supreme courtفرجام خواستن
assize courtدادگاه جنایى
valid contractعقد صحیح
valid transactionمعامله صحیح
validity of contractصحت قرارداد
a hanging judgeداورى که بدادن حکم اعدام خو گرفته است
impeachment of a judgeرد دادرس
judge advocate دادستان دادگاه نظامى مشاور قانونى دادگاه نظامى مستشار دادگاه نظامى ضابط دادگسترى ،اقامه کننده دعوى
judge advocate generalرئیس دادرسى ارتش مشاور حقوقى وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقى ارتش رئیس دادگاه نظامى
judge by appearances حکم به ظاهر کردن
judge made lawنظام حقوقى مبتنى بر سوابق قضایى و ارا محاکم
personal knowledge of the judge علم قاضى
puisne judgeدارو جز،قاضى پایین رتبه ،دادرس جز
culpritمتهم، مقصر، ادم خطاکار یا مجرم
punishmentمجازات، تنبیه، گوشمالی، سزا
accessory punishment مجازات تبعى
agravation of punishmentتشدید مجازات
capital punishment مجازات اعدام
communication of punishment ابلاغ مجازات
corporal punishment مجازات بدنى
degradatory punishment مجازات ترذیلى
deterrennt punishmentمجازات ترهیبى
disciplinary punishment مجازات انضباطى
mitigation of punishment تخفیف مجازات
no crime or punishment except in اصل قانونى بودن جرم و مجازات
no punishment : except in accordance with the lawقاعده قبح عقاب بلابیان
pecuniary punishment جزاى نقدى
prescribed punishment حد
principal punishment مجازات اصلى
punishment book ایین نامه انضباطى
punishment of a crime not yet committed قصاص قبل از جنایت
punishment of a minor offence مجازات تکدیرى
reformative punishment مجازات تادیبى
self-punishment خودتنبیهى
severe punishment مجازات شاق
suit the punishment to the crime انطباق مجازات بر جرم
supplementary punishment مجازات تکمیلى
suspension of punishment تعلیق مجازات
theories of punishment اهداف مجازات
to incur a punishment تنبیه بر خود وارد اوردن ،سزاوار تنبیه شدن
a punishmentمجازات ترهیبى
SPAWN , MISDEED , MASS , CRIME , GUILTجنایت، گناه، جرم، تقصیر، تبهکاری، بزه
participantشریک در جرم
capital crime جنایت بزرگ یامهم
capital offence or crime گناه مستوجب اعدام
commit a crimeمرتکب جنایتى شدن
computer crime جرم کامپیوترى
constituent elements of crime عناصر متشکله جرم
exposure of a crime کشف جرم
incendiary crime گناه اتش انگیزى
mental element of crime عنصر روانى جرم
national crime information center شبکه کامپیوترى FBI که مربوط به جرائم رخ داده در سراسر ایالات متحده امریکا مى باشد
perpetration of a crime ارتکاب جرم
physical element of crime عنصر مادى جرم
pumishment p to the crime کیفربه فراخورگناه
to perpetrate a crime گناه یا جنایتى را مرتکب شدن ،گناه کردن
victimless crime جرم بدون قربانى
war crime جنایات جنگى
قانون جذبabsorption law
قانون ـ فقه : حقوق ادارى. معمارى : قوانین ادارى administrative law
قوانین دریایى admiralty law
قانون همه یا هیچ all-or-none law
قانون تغییر ناپذیر an inflexible law
وکیل دادگسترى ،وکیل مدافع ،وکیل مشاور،وکیل دعاوى قانون ـ فقه : وکیلى که حق حضور در دادگاه و دفاع شفاهى را دارد barrister
قانون قابل اجرا
بازرگانى : قانون نافذ applicable law
معمارى : ائین نامه ساختمان article of a building by law
حقوقدان ،وکیل دادگسترى ،وکیل دعاوى ،نماینده ،مدعى ،وکالت ،نمایندگى ،وکیل مدافع attorney
وکیل عمومىa at law
وکیل دعاوى attorney-at-law
وکیل مرافعه ،وکیل قانونى barrister-at-law
نقض قانون کردن break the law
باجناق، برادر زن، برادر شوهر، شوهر خواهر، هم داما brother in law
حقوق تجارت business law
طبق مقررات by-law
قانون شرع canon law
قانون موضوعه رویه قضاییcase law
حقوق مدنى civil law
حقوق تجارت commercial law
عرف ،حقوق عرفى common law
ازدواج غیر رسمى common law marriage
trial lawyerوکیل دادگسترى که در دادگاههاى جنایى حضور مییابد
قانون ننوشته ،عرف ،رسم متداول unwritten law
نقض قانون violation of law
نوعى از دفاع که خوانده به استناد سوگند خود و یازده تن از همسایگان برى الذمه مى شد wager of law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانى بیان شده رابطه مستقیمى بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد و توسعه اقتصادى وجود دارد wagners law
براساس این قانون در تعادل عمومى بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادى بازار کالا در حالت تعادل قرارداشته باشند در این صورت بازار بعدى که میتواند بازار پول باشد نیز در حالت تعادل قرار خواهد داشت
کلمات کلیدی :